حصر خانگی، سرکوب، حبس و محکومیت؛ نحوۀ برخورد ظالمانۀ حکومت جمهوری اسلامی با دراویش

نگارش: “ر. غلامی” – به مناسبت روز دراویش

امروز روز درویش است. آنچه می‌خوانید یادداشتی است در دو پاره. پاره‌ی اول آن درباره‌ حکم سیاسی «حصر» و معنا و موضوعیت آن است که درویشان گنابادی به طور خاص با آن آشنا و مألوف هستند زیرا پیر و مرشد دراویش، دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه) سالهاست که به انواع پنهان و پیدای حصر گرفتارند.

پاره‌ی دوم این یادداشت درباره استفاده نظام سیاسی از حربه‌ی تفرقه برای از هم پاشاندن اتحاد گروه‌های مختلف عقیدتی و سیاسی است و در این زمینه نیز درویشان گنابادی تجربه‌های گران‌سنگی دارند زیرا پیش از این، اگر درویشی به بلای ظلم و رفتار غیرقانونی گرفتار می‌شد جمعیت درویشان به پشتیبانی از او درمی‌آمدند اما این اتحاد دیری نپایید و حاکمیت سیاسی انگل تفرقه و نفاق را بین درویشان انداخت تا این اتحاد را از میان بردارد. آنچه مرا به نوشتن این یادداشت و تشریح و توضیح حکم «حصر» واداشته است مناقشه و مجادله‌ای‌ست که بین درویشان بر سر این واژه پدیدار شده و همین تعدد تعاریف آنها را از یکدیگر جدا کرده است:

«حصر» که در تاریخ با «حبس نظر» و در دوران معاصر با «بازداشت خانگی» یا «زندان خانگی» نیز از آن یاد شده است یک نوع حکم سیاسی و نه مجازات قانونی است که بر یک شخصیت مؤثر و فعال اعمال می‌شود تا دامنه‌ی تأثیر و فعالیت او کاسته شود و از فایده‌ و کارکرد اجتماعی بیفتد. به عبارت دیگر، حصر حربه‌ای در دست صاحبان قدرت است تا به واسطه‌ی آن، قدرت سیاسی را بر قدرت قانونی تسلط ببخشند و آزادی‌های مشروع افراد مؤثر را سلب کنند.

 

  • نمونه‌های حصر رجال سیاسی در تاریخ

– در الجزایر «احمد بن بلّا» نخستین رئیس‌جمهور انتخابی الجزایر و رهبر سیاسی جنگ استقلال الجزایر در سال ۱۹۶۲، به سال ۱۹۶۵ توسط هم‌رزم و یار قدیمی‌اش «هواری بومدین» که از قدرتمندان نظامی بود از قدرت برکنار و تا سال ۱۹۸۰ در حصر خانگی بود.

– در اندونزی «احمد سوکارنو» رئیس‌جمهور و رهبر استقلال اندونزی در سال ۱۹۶۷ توسط جنرال «سوهارتو» به بازداشت خانگی محکوم شد.

– در برمه «آنگ سان سوچی» رهبر جنبش دموکراسی‌خواهی از سال ۱۹۹۱ تا نوامبر سال ۲۰۱۰ تحت سلطه حکومت نظامیان در بازداشت خانگی به سر می‌برد.

– در شوروی «خروشچف» رهبر شوروی بعد از استالین، از سال ۱۹۶۴ به مدت هفت سال تا زمان مرگش در بازداشت خانگی بود.

– محمد مصدق نخست‌وزیر ایران بعد از کوتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در خانه‌اش در احمدآباد محصور بود تا زمانی که از دنیا رفت.

– مهاتما گاندی رهبر سیاسی و معنوی هند در مبارزه با امپراتوری بریتانیا در دهه ۱۹۴۰ در کاخ آقاخان تحت بازداشت خانگی نگه داشته شد.

– در ایران نیز از سال ۱۳۸۸ مهدی کروبی و میرحسین موسوی و زهرا رهنورد به بازداشت خانگی محکوم شدند و هم‌اکنون نیز در حصر هستند.

– حسینعلی منتظری قائم‌مقام رهبری ایران از سال ۱۳۷۶ تا زمان مرگ در بازداشت خانگی بود.

 

  • نمونه‌های حصر رجال علمی

– گالیله به جرم باور داشتن به ثابت بودن مکان خورشید در منظومه شمسی و حرکت زمین به دور آن توسط واتیکان به بازداشت خانگی محکوم شد و در سال ۱۶۴۲ در حبس خانگی از دنیا رفت. او اجازه نداشت شب‌ها چراغی را روشن کند و روزها نیز پاسبان بالای سرش بود تا کار علمی انجام ندهد.

– در مصر ابن هیثم نیشابوری از دانشمندان سرشناس ایرانی که در زمینه شناخت نور و قوانین شکست و بازتاب آن تألیفات مهمی دارد از سال ۱۰۱۱ تا ۱۰۲۰ هجری قمری یعنی زمان مرگ خلیفه حاکم بامرالله عباسی و به دستور وی در مصر در حبس خانگی قرار داشت.

– عمر خیام نیشابوری به دلیل مرتد شناخته‌ شدن به واسطه کارهای علمی به مدت ۱۵ سال در حبس نظر یا حصر خانگی قرار داشت و در این مدت اجازه نوشتن یک مقاله علمی را نیز نیافت.

نگاهی گذرا به نمونه‌هایی که اسم برده شده نشان می‌دهد غرض اصلی حاکمان از حصر خانگی کاستن از دامنه تأثیر و به محاق فراموشی بردن شخصیت‌های مؤثر حوزه‌های علم و دین و جامعه بوده است تا به واسطه آن، بر قدرت مطلقه‌ی خویش بیفزایند، زیرا آن افراد مؤثر را تهدیدی در راه گسترش و استمرار و اقتدار قدرت سیاسی و حکومتی خود می‌دانسته‌اند.

 

  • حصر دکتر نورعلی تابنده:

سؤال اینجاست که در نگرش مراکز امنیتی آقای دکتر نورعلی تابنده چه تهدیدی برای حکومت محسوب می‌شود که مجازات حبس خانگی بر ایشان اعمال می‌شود؟ به عبارت دیگر مستنداتی که حکومت در اعمال حصر خانگی بر دکتر تابنده دارد چیست و بر چه اساس می‌توان ایشان را متهم کرد که طالب قدرت هستند؟

حقیقت آن است که پس از وقایع تخریب حسینیه های دراویش در سالهای اخیر، دستگاه امنیتی و مراکز دینی شیعه، بر اساس یک اندیشه مشترک، مکتب درویشی را یک تهدید محسوب کرد و برای مبارزه با این مکتب تمرکز خود را ظاهراً بر دو محور قرار دادند:

۱- مبارزه با شخص آقای دکتر نورعلی تابنده

۲- ایجاد تفرقه و تخریب انسجام جامعه درویشی

دستگاه امنیتی ایران در برآوردهایش به این نتیجه رسیده بود که سلسله نعمت‌اللهی گنابادی اساساً یک تهدید است و برای مبارزه با این تهدید در وهله اول به برخورد قهری با جامعه درویشی پرداخت. حسینیه‌ها را خراب کرد و با جلوداری قشریون مذهبی یا آنچه حکومت ایشان را «مردم انقلابی» می‌خواند به درویشان گنابادی حمله برد و برای ایشان احکام سنگین قضایی حبس و شلاق و تبعید و محرومیت شغلی و اجتماعی صادر کرد. آنچه حکومت در پی آن بود نه برخورد با سلسله گنابادی که با شخص دکتر نورعلی تابنده بود زیرا وحدت و انسجام درویشان را در سایه مدیریت و رهبری دکتر تابنده می‌دید. پس از آن‌که حاکمیت از برخوردهای قهری و امنیتی با درویشان نتیجه عکس گرفت و ایشان را متحدتر از پیش یافت سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» را پیش گرفت و برای این که از قدرت معنوی و ظاهری آقای دکتر تابنده بکاهد، با تندرو و افراطی خواندن شماری از درویشان عدالت‌طلب که در حوزه حقوق اجتماعی و قانونی سلسله گنابادی فعالیت رسانه‌ای و حقوقی داشتند مساعی خود را مصروف آن کرد تا به جامعه درویشی بباوراند مسئول برخوردهای امنیتی با درویشان گنابادی،‌ این عده افراد تندرو و افراطی هستند که درویشی را از مسیر سنتی و عرفانی به مسلکی سیاسی و اجتماعی تبدیل کرده‌اند.

در واقع حاکمیت از اتحاد درویشان گنابادی در خشم و غضب بود و موجد و ایجادکننده این اتحاد را شخص نورعلی تابنده می‌دانست. تا پیش از قطبیت دکتر تابنده، تصوری که جامعه ایرانی از درویشی داشت محدود بود به دعاخواندن و ورد گفتن، اما پس از به قطبیت رسیدن دکتر نورعلی تابنده، تصویری دیگر از جامعه درویشی به جامعه عرضه شد. درویشان پس از این در نظر جامعه به‌عنوان افرادی آگاه به حقوق و قانون و ظلم‌ستیز جلوه کردند و همین مطلب زنگ خطر را برای حاکمیت به صدا درآورد. دستگاه امنیتی ایران می‌دانست که این تحول کم‌نظیر در تاریخ تصوف که از زمان قطبیت دکتر تابنده به منصه ظهور رسیده است ریشه در روشنفکری دکتر تابنده و فعالیت‌های مبارزاتی او در زمینه‌های سیاسی و اجتماعی دارد. لذا برای از بین‌بردن چنین وحدت و انسجامی که در جامعه درویشی پدیدار شده بود چاره‌ای نمی‌ماند جز قطع کردن اعضای پیکره درویشی از مغز و قلب آن یعنی دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه! 

واقعیت این است که در سایه رهبری دکتر تابنده جامعه درویشی از خمودگی و انزوای تاریخی بیرون آمد و این برای حاکمیتی که تنها و تنها به قدرت مطلقه خویش می‌اندیشید قابل پذیرش نبود. و چاره‌ای برای حاکمیت نماند مگر این که از دامنه‌ی تأثیر دکتر تابنده بکاهد. و بهترین و کم‌هزینه‌ترین روش برای نیل به چنین مقصودی، حبس خانگی و حصر دکتر تابنده بود.

حاکمیت ایران در زمستان ۱۳۹۶ با بستن در منزل دکتر تابنده به روی درویشان گنابادی و بستن مجالس آنان در تمام کشور دو منظور داشت:‌ سرکوب ندای آزادیخواهی دراویش، و دیگری: کاستن از قدرت دکتر تابنده و به محاق فراموشی بردن چهره رهبر دراویش.

دکتر تابنده تا زمانی که درب منزلش به روی عموم باز نشود و در حسینیه‌ها و مجالس درویشی شرکت نداشته باشند و منویاتشان از زبان خودشان بدون واسطه‌ی نامه و فیلم و پیام صوتی به گوش درویشان گنابادی نرسد در حصر هستند. زیرا چنان که گفته شد حصر محدود به ماندن در یک خانه نیست، بلکه جلوگیری از گسترش اندیشه‌های اندیشمندان، علم عالمان و تأثیر افراد مؤثر بر جامعه است.