نقض حقوق زنان در جمهوری اسلامی ایران

نگارش: “ر. آزادیخواه / م. رحیمیان” – به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان

 

مقدمه:  

خشونت علیه زنان پدیده ای است که روی سلامت و بهداشت روانی خانواده و جامعه تاثیر منفی می گذارد و داشتن تعریفی یکپارچه از خشونت علیه زنان و بررسی ریشه آن، امکان شناخت انواع مصادیق این نوع خشونت فراگیر و سیستماتیک و توقف آن را بهتر فراهم می کند. خشونت فیزیکی شامل رفتارهایی از قبیل: ضربه زدن به جسم زنان – کشیدن مو- زدن با اسلحه گرم – ریختن آب جوش – زدن آتش سیگار روی بدن- اجبار به زندگی در شرایط  نامعلوم –  توهین – تحقیر- فحاشی – قتل – خشونت جنسی و دیگر خشونت ها است. واقعیت این است که وضعیت حقوق بشری زنان در ایران بسیار نگران کننده است و دلایل نقض گسترده‌ خشونت علیه زنان ریشه در تاریخ ، مذهب و فرهنگ ایران دارد. ساختار اجتماعی مردانه، فرهنگ و ارزش‌های مرد سالاری که زن را ناتوان و عاجزه تلقی می کند و ذهنیت بدبینانه ای که نسبت به زنان ‌در اسلام وجود دارد، ‌نظام حقوقی و قضایی ضعیف، و‌جود نارسایی و ضعف در دادگاهها، وابستگی اقتصادی زنان به مردان از جمله‌ عوامل افزایش خشونت علیه زنان می‌باشد. در کشور ایران تنبیه زنان ریشه فقهی و اسلامی دارد. در آیه 34 قرآن کریم ، کتک زدن و ضرب و جرح زنان به صراحت تاکید شده است و از طرفی هم قانون مجازات ایران برگرفته از قرآن و احکام شرعی است که راه خشونت علیه زنان را باز کرده است. اکنون این سوال مطرح می شود که چطور ممکن است کتک زدن زنان، یکی از دستورهای کتاب آسمانی از سوی خداوند باشد؟ در این مقاله خشونت علیه زنان در دو بخش شامل: خشونت مردان بر زنان و خشونت حکومت بر زنان مورد برسی قرار خواهد گرفت و خواهیم گفت که رفتارهای خشونت آمیز دیکتاتورانه علیه زنان در ایران نقض آشکار حقوق بشر بوده و امری غیر انسانی می باشد.

بخش اول: خشونت مردان بر زنان

از گذشته‌ های دور تا امروز، خشونت در ایران ابزار قدرتی است برای کنترل، تنبیه و سلطه بر زنی که انتظارات جامعه‌ مرد سالارانه را برآورده نمی کند. خشونت ‌علیه زنان در ایران عمری طولانی دارد اما تعریف انواع خشونت سیستماتیک از جمله خشونت علیه زنان در دهه‌های اخیر شکل دقیق‌تری پیدا کرده‌ است. از جمله دلایل شکل‌ گیری این تکامل، می توان به تغییر نقش‌های جنسیتی و به تبع آن تغییر جایگاه زنان و دگرگونی رابطه قدرت میان زن و مرد در ساختار خانواده و جامعه اشاره کرد که در نهایت منجر به تضعیف حقوق زنان شده است. در مسیر نقش‌ پذیری مردان در ساختار خانواده مرد سالار، انتظار می رود که مردان خصوصیاتی چون غیرت و تعصب را به عنوان ارزش‌های اخلاقی در برابر زنان  اعمال کرده و اقدام به خشونت علیه زنان کنند و در مقابل، زنان به خاطر حفظ ارزش‌های اخلاقی بخاطر  شرم و حیا  و ترس از هم پاشیدن زندگی، مجبور به اطاعت و سکوت هستند  و در عمل، دادگاهها به علت سلطه مردان بر زنان که قدمتی دیرینه در فقه و قران کریم دارد، از این گونه شکایتها استقبال نکرده و در نهایت زنان باید به ناچار مطیع مردان باشند امری که بر خلاف وجدان و انسانیت است.

بخش دوم: خشونت حکومت بر زنان

نهادهای مبارزه با بی حجابی از اوایل انقلاب اسلامی در ایران همچنان فعال بودند. کمیته، گشت ارشاد و پلیس امنیت اخلاقی از نامهای این نوع سازمانهای دولتی ایران برای برخورد بی حجابی هستند. نسل های بعد ازانقلاب، که دوران نوجوانی و جوانی خود را در همین دوران گذرانده اند، بیش از این شاهد برخورد خشونت آمیز در امر حجاب بوده اند. از ابتدای حیات جمهوری اسلامی ایران، حجاب اجباری زنان به عنوان یکی از بارزترین نشانه‌های نمایشی مورد توجه حاکمان قرار گرفته است و این امر با  وجود گوناگونی عقیدتی زنان و واقعیت جامعه ایران همخوانی ندارد و حکومت در چهار دهه گذشته با به کارگیری سیاست‌های اجباری در صدد محقق کردن هدف خود برآمده است و حکومت، بقای نظام جمهوری اسلامی را بر پایه غیرت و حفظ ارزشهای اسلامی توجیه می کند و در صورت عدم رعایت حجاب، حکومت با زنان برخورد قانونی می کند و دسترسی آنان به موقعیت‌های شغلی، امکانات و خدمات حقوقی، درمانی، آموزشی و تفریحی را محدود می کند.

نتیجه گیری

وضعیت حقوق بشری زنان در ایران نگران کننده است و نقض گسترده‌ حقوق زنان و خشونت علیه آنها به عوامل مختلف مذهبی و فرهنگی بستگی دارد و از ابتدای حیات جمهوری اسلامی ایران، خشونت علیه زنان بیشتر شده است و مجوز این خشونت ها در آیه 34 قرآن کریم و احکام فقهی به صراحت تاکید شده است و قانون مجازات ایران  نیز که برگرفته از قرآن و فقه شیعه است  بر تایید این خشونت صحه گذاشته است و از طرفی هم، بر پایه تعالیم  و آموزه های مذهبی، مردان برتر از زنان هستند و در جامعه اسلامی به زن به عنوان برده  نگاه می شود. در خشونت علیه زنان توسط حکومت، باید گفت که از ابتدای حیات جمهوری اسلامی ایران، حجاب اجباری زنان به عنوان یکی از بارزترین نشانه‌های نمایشی مورد توجه حاکمان قرار گرفته است و این برنامه به شکلی که مد نظر حاکمان جمهوری اسلامی‌ است با عقیده و تفکر شهروندان و واقعیت جامعه ایران همخوانی ندارد و حکومت، بقای نظام جمهوری اسلامی را بر پایه حفظ ارزشهای اسلامی حجاب اجباری توجیه می کند و در صورت عدم رعایت حجاب، زنان را از حقوق اجتماعی محروم می کند و آنان را در جامعه تحقیر می کند.

*نگارنده به عنوان فعال حقوق زنان، با محکوم کردن این رفتارهای غیر انسانی بر این باور است که  حقوق مدنی زنان در ایران رعایت نمی شود و با وجود عقاید اسلامی این خشونتها همچنان ادامه دار خواهد بود و راه حل خروج از این خشونتها، تنها با تغییر رژیم جمهوری اسلامی ایران امکان پذیر است و از سازمانهای حقوق بشر و دیگر حقوقدانان و فعالین حقوق بشر خواستار محاکمه و مجازات مقامات دولت جمهوری اسلامی ایران می باشد.