چرا رژیم آخوندی با دراویش مشکل جدی دارد؟

نگارش: “ر. غلامی”

 

سرکوب شدید دراویش گنابادی توسط ماموران امنیتی رژیم جمهوری اسلامی و کشته و مجروح و مفقود و بازداشت شدن گروه زیادی از دراویش در جریان رخدادهای چند سال اخیر، موضوع دراویش و معضل حکومت جمهوری اسلامی با آنان را به کانون توجه افکار عمومی کشانده است.

اما دراویش گنابادی که هستند، چه می‌گویند و مشکل حکومت جمهوری اسلامی و نهادهای مذهبی رسمی ایران با آنها چیست؟

منابع فکری مخالفت با دراویش اندک‌زمانی پس از پیروزی انقلاب ۵۷ حمله به حسینیه‌ها و خانقاه‌های دراویش شدت گرفت. کرمان نخستین شهر بود؛ سپس حمله به مراکز دراویش به بسیاری از دیگر شهرهای ایران از جمله اصفهان، قم، کرج، تهران و بروجرد نیز کشیده شد و در این میان مقبره‌های بزرگان سلسله نعمت‌اللهی گنابادی در ناحیه شاه‌عبدالعظیم ویران گردید.

عاملان این حملات عمدتا از باورهای سنتی و بعضا حکومتی، مراجعی همچون صافی گلپایگانی، وحید خراسانی، نوری همدانی، فاضل لنکرانی و مکارم شیرازی تغذیه می‌شدند. انگیزه این حملات هم عمدتا “منحرف کردن جوانان و حزب‌اللهی‌ها” توسط دراویش ادعا می‌شد.

یکی از هدف‌های اصلی برخی نهادهای حکومتی همچون “مؤسسه فرق و ادیان” و “دانشگاه باقرالعلوم” در جمهوری اسلامی نیز از جمله مقابله با نفوذ رو به افزایش شمار پیروان دراویش گنابادی بوده است.

سعید امامی، از عاملان اصلی قتل‌های سیاسی موسوم به قتل‌های زنجیره‌ای و از معاونان علی فلاحیان، وزیر سابق اطلاعات ایران، در یکی از سخنرانی‌های خود در سال ۱۳۷۵، سوءظن حکومت به دراویش و قصد نهادهای اطلاعاتی برای برخورد با آنان را نشان داده بود. او از دراویش به عنوان یکی از “گروهک‌های” چهارگانه‌ی خطرناک برای نظام نام برده بود که “تفکرات وحشتناک” دارند، “دارند رشد می‌کنند” و وزارت اطلاعات عده‌ای از آنان را به همین دلیل دستگیر کرده است.

آخوند محمد مدنی گنابادی، رئیس حوزه علمیه گناباد نیز در سال ۱۳۸۹ دراویش گنابادی را “موش خانگی” نامیده بود که باید با سم نابود شوند، زیرا به گفته او “جوان‌ها را فریب می‌دهند”. محمد مدنی در زمان حیات روح‌الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، از معتمدان او بود. او به دلیل مبارزه‌اش با دراویش، از سوی محمود هاشمی شاهرودی، رئیس کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام، ملقب به “ناشرالاسلام گنابادی” شده است.

علل احتمالی هراس حکومت از دراویش گنابادی

دراویش گنابادی طی سال‌های پس از انقلاب و به‌ویژه در دهه اخیر بارها به زندان هم افکنده شده و با اتهام‌هایی نظیر “تبلیغ علیه نظام”، اقدام علیه امنیت ملی” و یا “عضویت در گروه انحرافی مجذوبان نور” روبه‌رو بوده‌اند. آنان همچنین بارها در جریان حبس، با درخواست رفع فشار از قطب و همراهان خود، دست به اعتصاب غذا زده‌اند.

جمهوری اسلامی همواره ادعا می‌کند که کسی را به دلیل باورهایش به زندان نمی‌اندازد. طبق اصل ۲۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی هم «تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد». اما کارکرد مؤسسات مختلف جمهوری اسلامی برای مقابله با آنچه آن را “فرقه‌های انحرافی” می‌خوانند و یا رفتار حکومت با درویشان، بهائیان و یا وابستگان به جریان‌هایی مانند “عرفان حلقه” و حتی اعمال تبعیض علیه سنی‌مذهبان در ایران، چیز دیگری را نشان می‌دهد.

جمهوری اسلامی و به تبع آن روحانیت نزدیک به حکومت نشان داده است که از دو مسئله در ارتباط با هر جریان فکری یا عقیدتی هراس دارد. نخست، از قدرت تبدیل شدن چنین جریاناتی به تشکیلاتی متمرکز و دیگر، از ورود جریانی به حوزه‌‌های معنوی مردم؛ همان حوزه‌هایی که روحانیت شیعه به شکل سنتی آن را منحصر به خود می‌داند. مراجع سنتی شیعه در این هراس دوم با حکومت دینی ایران شریک‌اند. دراویش گنابادی نیز در این میان از هر دوی این مشخصه‌ها برخوردار هستند.

همچنین اینکه؛ دراویش گنابادی معتقدند به هیچ وجه من الوجوه، نباید مقابل ظلم و ستم سکوت کرد و بی طرف بود.

در واقع باید اذعان کرد که رژیم جمهوری اسلامی تمامی ادیان و نحله های مذهبی و فکری و عقیدتی را دشمن فقه حاکم قلمداد کرده و کمر به نابودی آنها بسته است . واقعا جای تامل دارد که اگر شبکه های اجتماعی و اینترنت و فشارهای جامعه جهانی نبود، رژیم ملایان چه بلایی بر سر اقلیت های دینی و عقدتی می آورد.